دروغ اجباری فصل² پارت¹

دروغ اجباری
فصل² پارت¹


#رزی

بزور داضتم راه میرفتم.

نزدیک بود بیوفتم که یهو یه دستی اومد تو صورتم و کشیدم عقب.

تو شک بودم.

برگشتم دیدم چانیوله.

رزی:روانی چطور جرعت میکنی بزنی تو صورتم!!

چانیول نشنیده گرفت.

چانیول:میبینم نمیتونی راه بری...

رزی:خب که چی

چانیول:اومم...خب راستش من اینو به چشم یه فرصت میبینم...!

گیج شدم.

رزی:منظورت چیه؟

یهو دستشو گذاشت زیر زانوم و بغلم کرد.

میخواستم تکون بخورم که ولم کنه ولی بدنم بیش از حد درد میکرد.

فقط میگفتم ولم کن.

چانیول:انقدر داد نزن ساکت باش.

رزی:منو کجا میبری بیشعووور؟؟؟!!

چانیول:خودت میبینی...

برد منو سوار ماشینش کرد.

درو قفل کرد و کمربندمو بست.

خودشم اومد نشست تو ماشین و حرکت کرد.

رزی:ولم کنننن بزار پیاده شمممم من با توعه عوضی هیچ جا نمیاممممم.

چانیول:این دست تو نیست چون خواسته ی منه.

موبایلشو برداشت زنگ زد به ینفر.

_بله رئیس؟

چانیول:فورا به همه بگو از خونه بیان بیرون حتی ینفرم نمونه توی خونه.

_ولی...

چانیول:ولی و اما نداره همین که گفتم.

_چشم

و قطع کرد.

کلی داد زدم تا رسیدیدم به یه خونه ی خیلی بزرگ.

چانیول درو باز کرد و دوباره بغلم کرد برد توی خونه.

هیچکس توی خونه نبود.

رزی:هی ولم کن چیکار میکنی...

چانیول به حرفام گوش نمیکرد.

بردم توی یه اتاق و پرتم کرد روی تخت...





کامنت+80
لایک+20
(خودمم دوست دارم سریع بعدیو بزارم😂💔)
دیدگاه ها (۱۱۴)

اسکرین شات بگیرید هرچی شد بپرسید جواب میدم😐👐

بچه ها واسه پارت گذاشتن شرط دارم😂😂😂😂💔

یه تغییر کوچیکی توی آیدیم دادم قابل توجه دوستان😐🙏

باورتون میشه فصل 1 تمام شد ولی هنوز رزمین نشده؟😐💔😂

ماه خونین🥀❤️‍🔥خوناشام : پارت دوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط